نویسنده: حجه الاسلام سید محمد غروی



 

جایگاه زنان، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ارزش و اعتبار لازم به زنان داده نمی شد و به هیچ عنوان زنان در جایگاه مناسب، قرار نداشتند. نظام پهلوی، به دلیل تأثیراتی که از کشورهای غربی پذیرفته بود، هرچند که خود را در مقام استیفای حقوق زنان می دانست مدعی بود که فعالیت هایش در راستای رساندن زنان به حقوق خود است؛ اما به دلیل الگوها و مبانی فکری خود، ناتوان از عملی کردن این اهداف بود و آنچه عملاً محقق شد، پرداختن به جنبه های ظاهری مانند وضعیت پوشش زنان و نیز ایجاد مجتمع های تجاری جهت رواج مدگرایی و مصرف گرایی بود.
این وضعیت باعث می شد تا زنان نتوانند از ارزش های دینی و فرهنگی و زنانگی خود صیانت کرده و ارزش های انسانی و الهی خود را بروز دهند. بنابراین می توان این دیدگاه را به جد مطرح کرد که در دوران رژیم پهلوی، نوعی نگاه ابزاری به زنان وجود داشت و بیش از هر چیز رژیم به دنبال به فساد کشاندن جامعه از طریق تبلیغ و ترویج فیلم ها و موسیقی های مبتذل و مخرب و نیز هنرپیشگان و خوانندگان منحرف و بی اعتقاد بود. آنچه ثمره سیاست های رژیم پهلوی بود، تزلزل های بنیان های اعتقادی جامعه و خانواده بود و این در حالی بود که اسم و شعار دفاع از حقوق زنان و حضور آنان در اجتماع وجود داشت. متأسفانه در شرایط کنونی نیز رسوبات این تفکرات نادرست در جامعه وجود دارد و برخی از افراد و جریانات متأثر از این اندیشه ها هستند که ثمره آن، بیش از هر چیز، خروج زن از هویت انسانی خود است.
تفکر همواره از نگاه اسلامی مردود بوده است و اسلام هیچ گاه چنین نگاه هایی را به مسأله زنان نمی تواند بپذیرد و برای زن جایگاه و ارزش مؤثری در نظر گرفته است. نگاه اسلام با طبیعت و سرشت زن سازگار است و به دنبال صیانت از جایگاه و اعتبار او در اجتماع و محافظت از او در برابر آسیب ها و خطرات است.

زن و خانواده در مکتب اسلامی

از نگاه مکتب انقلاب اسلامی، خانواده دارای جایگاه مهم و اساسی است و توجه به آن وجه ممیزه اسلام از مکاتب غربی مدرن است. بعد از پیروزی انقلاب، قرار بر آن شد که بر اساس این شیوه فکری عمل شود. هرچند عمل برخی به این شیوه با شدت و ضعف هایی همراه بوده است؛ اما آنچه جهت گیری اصلی نظام و رهبری بوده، همان جهت گیری اسلامی است. البته در مواردی، تبدیل این جهت گیری به سیاست و برنامه با موانع و مشکلاتی همراه بوده است. در عین حال در این زمینه باید توجه کرد که در مقایسه با سایر کشورها، پیشرفت های قابل توجهی در مورد مسائل زنان رخ داده است؛ اگرچه در مقایسه با وضع مطلوب، فاصله زیادی وجود دارد که باید مرتفع شود.
زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند و اگر نقش اصلی خود را، که اسلام برای ایشان در نظر گرفته است، دنبال کند در تحولات جامعه بسیار تأثیرگذار خواهد بود. به عبارت دیگر، این تفکر که زن در همه امور همراه مرد در فعالیت های اجتماعی و سیاسی مشارکت و حضور مؤثر داشته باشد، از نگاه اسلامی پذیرفته شده نیست و برخی از امور مختص مردان است، همانگونه که برخی امور دیگر هم مختص زنان است. در واقع نمی توان در شناخت میزان نقش آفرینی زنان به درصد حضور آنان در مشاغلی خاص و ویژه توجه کرد. این رویکرد، رویکردی غربی است و به نقش و کارویژه اصلی زنان بی توجه است. به عنوان نمونه زنان در برخی مشاغل مانند امور آموزشی و پزشکی باید حضور داشته باشند تا مسائلی که مربوط به آنان است، توسط خود آنها انجام شود. بنابراین لازم است جایگاه زنان با توجه به ویژگی های ذاتی آنها تعیین شود. در این میان مهم ترین جایگاه زنان، در خانواده است. به این ترتیب اگر زن بتواند نقش اصلی خود را در خانواده ایفا کند و از این جهت در تربیت فرزندان و مدیریت داخلی خانواده تأثیری مثبت بر جای نهد، پیشرفت های قابل توجهی در جامعه رخ خواهد داد و آرامش خاصی در اجتماع به وجود خواهد آمد. در غیر این صورت، جامعه، با مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد. زیرا وظایفی که زنان در خانواده برعهده دارند. قابلیت انتقال به بخش های دیگر جامعه را ندارد و نمی توان انتظار داشت که در این شرایط، جامعه در شرایط عادی قرار گیرد و به اهداف خود برسد.
اسلام، فشار تأمین مسائل اقتصادی را از عهده زن خارج کرده است. برنامه ریزی ها در خصوص مسائل زنان باید با توجه به این اصل مهم صورت گیرد و پیش رود. بنابراین در برنامه ریزی شغلی جامعه و حل مشکل بیکاری باید به این مسأله توجه کرد.
به عنوان یک نمونه برای سازگاری فعالیت با نیازها و روحیات زنانه می توان به مسأله اشتغال یا تحصیل در دانشگاه ها اشاره کرد. از جمله آن که در برخی رشته ها، نیازی به حضور زنان وجود ندارد، زیرا حضور زنان در این رشته ها، با روحیات و سرشت آن ها ناسازگار است و باعث ایجاد مشکلات و بی تعادلی در اجتماع خواهد شد.
با توجه به این موارد، لازم است حقوق و وظایف مربوط به زن و مرد مشخص شود و سیاست گذاری و برنامه ریزی های اجتماعی بر این مبنا، صورت گیرد تا امور جامعه به سامان برسد. در مقابل عدم انجام چنین اقدامی باعث ایجاد بسیاری از مشکلات اخلاقی و اجتماعی خواهد شد و جامعه را از نظم مطلوب خارج می کند.

فمینیسم و جامعه ایران

جریان فمینیسم، دهه ها است شکل گرفته است و به شاخه های گوناگون تقسیم می شود. فمینیست های کلاسیک تلاش می کردند از پشتوانه های علمی برای بیان مدعیان خود استفاده کنند و بر این اساس، آنها معتقد بودند، به استثنای تفاوت های جسمی، فرقی میان زن و مرد وجود ندارد و هر دو آنها می توانند عهده دار مشاغل و فعالیت های مختلف شوند. آنها همچنین بر این باور بودند که تفاوت علاقه مندی های زن و مرد به نقش های آن ها به اجتماع برمی گردد و فاقد اصالت است و جامعه اساساً، چنین تفکراتی را در اذهان نهادینه کرده است تا مردها بتوانند زن ها را تحت استیلای خود درآورند. از این رو، این فمینیست ها معتقد بودند همه اموری را که در تملک مردان است باید به زنان نیز تعلق داشته باشد و نباید هیچ حوزه ای از حضور زنان خارج باشد. این تفکر و گرایش از فمینیسم تا حدود چهار دهه پیش تسلط داشت و از آن زمان تاکنون به تدریج، جامعه غربی به سمت در کی بالنسبه متعادل تر حرکت کرده است. اما متأسفانه در جوامعی مثل جامعه ما، همچنان تفکرات و گرایش ها کلاسیک فمینیسم حضور دارد و این مسأله از آفات حضور اندیشه های غربی در میان برخی از روشنفکران ایرانی است.
امروز در جهان غرب، و از نگاه پاره ای از روانشناسان، تفاوت های جنسی و جسمی زن و مرد جدی قلمداد می شود و تفاوت هایی که در نقش های زن و مرد وجود دارد، به جنبه های ذاتی و درونی آنها برگردانده می شود. این مسأله به این معنی است که برخی متفکران غربی در حال تعدیل نظریات خود هستند. این در حالی است که امروزه برخی روشنفکران ما تحت تأثیر نگاه های قدیمی فمینیستی قرار دارند.
امروزه، متأسفانه، در برخی از فعالیت ها، رواج تفکرات فمینیستی قابل مشاهده است. این مسأله تأثیر ناصحیحی بر اجتماع داشته است و، از جمله، زندگی خانواده های مذهبی را تحت تأثیر خود قرار داده است. باید در این راستا، اقدامات مناسبی صورت گیرد. طبعاً حوزه های علمیه می توانند نقش مهمی در مقابله علمی با چنین نگاه هایی ایفا کنند.
در خصوص وضعیت حجاب و عفاف در جامعه اسلامی نیز، همواره باید به حد تعادل و اعتدال توجه کرد؛ اما یافتن این نقطه تعادل بسیار دشوار است و باید کوشش کرد. در این راستا، ذکر این نکته ضروری است که علوم انسانی موجود نمی تواند این نقطه تعادل باشد، زیرا این علوم تحت تأثیر جریانات فرهنگی جامعه غربی قرار دارند. به اعتقاد ما باید نقطه تعادل در اسلام جست و جو کرد.
می توان نگاهی انتقادی به گذشته داشت و مشخص کرد که آیا در طول تاریخ آنجا که فرهنگ ناب اسلامی حاکم بوده است، بیشتر زنان مورد ظلم واقع شده اند یا در دیگر جوامع و به خصوص جوامع غربی و به ویژه در چند دهه اخیر که از اسلام فاصله داشته اند و دیگر فرهنگ ها بر آن ها حاکم بوده است؛ البته ظلمی که امروزه در غرب به زنان وارد می شود و هویت آنها را مورد تهدید قرار می دهند با گذشته قابل مقایسه نیست، هرچند در یک چهره زیبا و فریبنده، به هر صورت و هر نوع نگاهی به زن باید متناسب با سرشت و طبیعت خدادادی به زن باشد.
علت اتخاذ چنین منظری از آنجا ناشی می شود که تنها کسی که می تواند تعیین کننده حقوق اجتماعی زن و مرد باشد، ذات اقدس خداوند است و تنها با توجه به تعالیم الهی است که می توان دیدگاه صحیح را در خصوص مسائل زنان و خانواده اتخاذ کرد.
خصوصیات اخلاقی و رفتاری زن و مرد در موارد قابل توجهی متفاوت است. در زنان، عناصری مانند محبت، عشق، عاطفه بسیار برجسته است و وجود این عناصر مایه آرامش خانواده و مرد است و می تواند بسیاری از مسائل و مشکلات خانواده را عناصری مانند صلابت، اقتدار و مدیریت قابل توجه است و زنان همواره دوست دارند به چنین مردانی اتکا کنند و این مردان، پشتوانه آنان باشند. این تعادل در خانواده باعث خواهد شد مسائل و مشکلات اجتماعی نیز مرتفع و احساس آرامش خاصی در اجتماع به وجود آید.
در فرهنگ گذشته، ظلم های زیاد در حق زنان می شد و آنها از بسیاری از حقوق خود محروم بودند، این در حالی بود که تمامی این مسائل در تقابل با نگاه اسلامی قرار داشت و به هیچ عنوان مورد تأیید دین مبین اسلام نبود. متأسفانه، در پاره ای از اوقات، ظلم به زنان با سوء استفاده از دین صورت می گرفت و با توجیه دینی چنین ظلمی صورت می گرفت. مرحوم شهید مطهری در بررسی مسائل زنان و خانواده همواره با اعتدال و تعادل مسائل را مطرح و با رویکردی جامع و اسلامی، این مسائل را عنوان می کرد. کتاب های مسأله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام ایشان از این جهت قابل توجه است. آثار سایر فقهای اسلام هم در این راستا، قابل توجه است و می تواند مبنای برنامه ریزی و سیاست گذاری قرار گیرد.
به عبارت دیگر، بر اساس قطعیات فقهی در خصوص مسائل زنان و خانواده، می توان طراحی مناسبی از خانواده نمونه اسلامی ارائه کرد و آن را مبنای قانون گذاری و برنامه ریزی قرار داد. رسانه ها نیز می توانند از این طراحی ها استفاده کنند تا از مشکلات فعلی خارج شویم و رسانه ها نیز می توانند از این طراحی ها استفاده کنند تا از مشکلات فعلی خارج شویم و رسانه های جامعه اسلامی در مسیر صحیح قرار گیرد. به عنوان نتیجه می توان این نکته را بیان کرد که بر مبنای عدالت خداوند، همه حقوق و تکالیف زن و مرد در جامعه مشخص شده است و راه کشف این امور فقه است. بر این اساس، فقه باید مبنای سیاست گذاری و عملکرد قرار گیرد و از اقدامات اصلاحی و رفورمی که فاقد مبنای شرعی و دینی است، دوری گزیده شود.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .